وبلاگ ادبی | آیدا الهی

در این وبلاگ داستان ها، نثرهای ادبی، شعرها، و نقاشی هایم را به اشتراک می گذارم.

وبلاگ ادبی | آیدا الهی

در این وبلاگ داستان ها، نثرهای ادبی، شعرها، و نقاشی هایم را به اشتراک می گذارم.

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

بستنی‌سنتی زیاد خورده‌ام، ولی این یکی مزه بهشت می‌دهد. تعجب می‌کنم که او چه جاهایی را می‌شناسد که من روحم نیز از آنها خبر ندارد. اما غیر از او انگار خیلی‌های دیگر هم اینجا را می‌شناسند، چون ناچار شدیم نوبت بایستیم تا بتوانیم سفارش بدهیم. وقتی بالاخره بستنی‌هایمان را گرفتیم، فرهاد گفت که فعلاً آن را نخورم. آنگاه به سویی هدایتم کرد و چند ده متر دورتر، پشت یک پرچین مرا به سمت نیمکتی برد، پشت به جاده و با چشم‌اندازی رؤیایی از دشتی از شقایق.

خودم کنار نیمکت ایستاده بودم و

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۵۰
آیدا الهی

«به نظرت معنای زندگی چیه؟»

جرعه‌ای آب می‌نوشد و بی‌آنکه در انتظار پاسخ به من نگاه کند، به افق چشم دوخته است.

از سؤالش غافلگیر شده‌ام. مِن‌مِن کنان سؤالش را تکرار می‌کنم: «معنی زندگی چیه؟»

این بار نگاهش را به تخم چشمانم می‌دوزد و منتظر جوابم می‌ماند.

شانه‌هایم را بالا می‌اندازم. نوبت من است که

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۴ ، ۱۲:۵۷
آیدا الهی

بیدار که می‌شوم هوا هنوز گرگ‌ومیش است. همچنان خوابم می‌آید، ولی نمی‌خواهم امروز حتی یک ثانیه را هم هدر بدهم. کش و قوسی به بدنم می‌دهم. ترق‌وتروق مفاصلم حس خوشایندی دارد. بلند می‌شوم و رختخوابم را مرتب می‌کنم. چند روزِ گذشته، خانه را حسابی برق انداخته‌ام. همه چیز تمیز و مرتب است.

مقصد اول را می‌دانم کجاست.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۳۲
آیدا الهی